ابر ترم های مهندسی شیمی
مهندسین شیمی دانشگاه ایلام
دو شنبه 2 بهمن 1398برچسب:, :: 22:20 :: نويسنده : امیر رسا

 

پنج شنبه 1 خرداد 1393برچسب:, :: 18:20 :: نويسنده : طاهره افروز

میگن چرا درس نمیخونی...!!

الان عرض میکنم خدمتتون:

یه سال 365 روزه...!

بگو خب

52 روزش جمعه اس میمونه 313 روز...

بگو خب

.

.

بقیه ادامه مطلب لبخند



ادامه مطلب ...
چهار شنبه 14 اسفند 1392برچسب:, :: 10:2 :: نويسنده : امیر رسا

به سلامتی  دختر معلولی که گفت: خوشحالم که هر کس که منو میبینه فقط و فقط یه جمله میگه: خدا رو شکر ...

به سلامتی فیل نه به خاطر خرطوم درازش به خاطر اینکه کف پاش صافه و از سربازی معافه...

به سلامتی همه رفقایی که نه دنیا عوضشون میکنه و نه من با دنیا عوضشون میکنم ...

به سلامتی همه اونایی که به قله رسیدند ولی همنوعاشون رو پله نکردند ...

به سلامتی اونایی که نامردیای دنیا نامردشون نکرد ...

به سلامتی کسی که اگه همه باشن و اون نباشه انگار هیچکس نیس ...

به سلامتی اونایی که خیانت رفیق رو دیدن اما آخرین برگ رفاقتو نچیدن ...

به سلامتی پت و مت نه به خاطر اینکه خنده دار بودن، به خاطر اینکه تا تهش با هم بودن...

به سلامتی عشقی که هر روز میبینیش اما مجبوری ساده از کنارش رد بشی...

به سلامتی عشقی که گفت دیگه پیام نده اما هر روز منتظری تصمیمش برگرده ...

 و در آخر بزن به سلامتیه:

اونی که وقتی بودیم باهامون حال میکرد، اگه نبودیم زمون یاد میکرد...

اونی که اگه بودیم دعامون میکرد، اگه نبودیم آرزمون میکرد...

اونی که وقتی بودیم خندید، وقتی نبودیم نالید ...

اونی که هر جند دلخور بود ولی واسه دلخوشی ما خندون بود ...

 

 

 

 

دو شنبه 28 بهمن 1392برچسب:, :: 13:9 :: نويسنده : امیر رسا

امروز ساعت 7 بلند شدیم دیدیم داره برف میاد رفتیم سرپرستی گفت دانشگاه تعطیله خیلی از این موضوع ناراحت بودیم گفتیم یعنی  برف میخاد ما رو از تحصل در علم عقب بیاندازه! همگی با هم ندا زدیم کلّا!!! پس همگی رفتیم دانشگاه تا مقدمات تشکیل کلاس رو فراهم کنیم.

تا نزدیکای دانشکده مقصدمون تنها علم بود که رفقای با باب!(خود خود ناکسای ابراهیم، یاسین و داوود) ما رو از راهمون منحرف کردن و ما مسیرمون رو کج کردیم به سمت میدان نزدیک دانشکده فنی!

می پرسید چرا؟

عرض میکنم خدمتتون، هدف نشان دادن هنر خود در محیط کاملاً علمی دانشگاه بود، همگی دست به دست هم دادیم تا میهن خویش را کنیم آباد نه ببخشید اشتباه شد، بابا اصلاً بی خیال هنر رفتیم آدم برفی درست کنیم! اَه چه کاریه دو خط ادبی بلد نیستیم بنویسیم! اصن یه وضعیه ها! اَه...

ادامه ماجرا در یه خط پایین تر!

خلاصه دست به کار شدیم هر یک در حد وسعمون و با کمترین تجهیزات(حتی بدون دستکش!) شروع به درست کردن آدم برفی کردیم که نهایتاً کارمون این شد که در عکس میبینید...

و اما در قسمت بعدی داستان به اونجایی میرسیم که دو ساعت از این ساختن این اثر هنری نگذشته بود که تعدادی از دانشجویان خانم بی ذوق محترم دانشگاه از دیدن چنین اثری به وجد اومدن و شروع به گرفتن عکس از این شاهکار هنری کردن(ما از در دانشکده فنی نظاره گر چنین صحنه های فجیعی بودیم!)

چه ربطی داشت گفتم بی ذوق!

عرض میکنم خدمتتون، آخه قسمت اصلی داستان اینجاست که این خانمای نسبتاً محترم بعد از گرفتن عکس با لگد شروع به تخریب این اثر باستانی با قدمت دو ساعته کردن که جا داره به این دانشجویان خسته نباشیدی عرض کنیم که مشقت زیادی رو در این راه تحمل نمودن!!!

من که میگم این بی دانش جویان با مهندسین شیمی مشکل داشتند که نظره بنده اینه که طوماری بنویسم و خواستار اخراج آنان بشویم که خدا رو شکر آقای محمدیان با کوله باری از تجربه ید طولایی در نوشتن چنین طومارهایی دارند و از این بابت نگرانی ای نیست!

اصن یه وضیه ها ما موندیم چی بگیم...

 

 

 

 

شنبه 26 بهمن 1392برچسب:, :: 21:17 :: نويسنده : امیر رسا

سلام خدمت همکلاسی های عزیز

آی خداااااا باز یه ترم دیگه تموم شد به قول شاعر گفتنی این قافله عمر عجب میگذرد...

راستی باز اسم تموم شدن ترم و شروع شدن ترم جدید شد باز یاد این دانشکده نفت و گاز افتادم، آی خدااااااا...

نمیدونم این عنکبوته تو وبلاگ چیکار میکنه، هر کاریش کردم بیرون نمیره، میگه من جام خوبه تازه اینجا جل انداختم...!!!

من که اینجا بیل و کلنگ اطرافم نبوده بندازمش بیرون حداقل شما همیاری کنید بندازیمش بیرون ...

بابا وبلاگ تار عنکبوت بست یه اِهمی اُهمی مُهمی چیزی ...

آی خداااا...

 چندی پیش به عنوان یادی از رفتگان از دوستانی که در ترم های پیش از پیشمون رفته بودند یادی کردیم، خوشحالیم که شاهد برگشتن دو تن از این رفتگان هستیم و بازگشتشون به کلاس رو خیر مقدم عرض میکنیم!!! امیدواریم شاهد بازگشت بقیه رفتگان باشیم...!!!

(ملی پوشان پیروز باشید... خرّم چون گل هر روز باشید!)

از طرف: بازماندگان!

در آخر هم طبق معمول به خاطر سر و ته نداشتن مطلب پوزش میطلبم ولی اما واقعاً چرا...!!!متعجب

 

 

شنبه 9 آذر 1392برچسب:, :: 12:26 :: نويسنده : امیر رسا

تا حالا واژه مُرفــّــه بی درد به گوشتون خورده!

خب پس این ماجرای ما رو بخونید ...

روزی من و یکی از هم اتاقی هام داشتیم حساب کتاب خوابگاهیمونو میکردیم و کلی گله از خرجامون!!! تو همین قضایا بودیم که اومدیم تو اتاق و همون موقع یکی دیگه از هم اتاقیمون گفت کسی دو تا برگه A4 نداره همه سرشون تا لاک خودشون بود و حواسشون به صحبتای دوستمون نبود ما هم که حواسمون بود گفتیم نه، همون موقع موبایلش رو برداشت و شماره رو گرفت، خلاصه چشمتون روز بد نبینه!!! آقا زنگ زد به تاکسی تلفنی تا 1000 تومان برگه A4 براش بیارن بعد که واسه آوردنش 3000 تومان پول تاکسی داد و 1000 تومان پول کاغذ A4!!!

عجبا...!!!

دو شنبه 27 آبان 1392برچسب:, :: 22:26 :: نويسنده : کوثر رحیمی
جمعه 12 مهر 1392برچسب:, :: 16:57 :: نويسنده : امیر رسا

سلام

با خودم گفتم یادی کنیم از کسانی که دیگه بین ما نیستن!

چی؟ کی فوت کرده؟!!!

نه منظورم اینه که دیگه تو کلاس ما نیستن یعنی بودن اما الان دیگه نیستن...

اولین رفته ای که میخایم یادی ازش بکنیم به قول یاسین " چی چیسته " ست هههه یعنی احسان خان بهارلو که الان در دانشگاه کاشان به سر میبرند احسان خان یادت بخیر بچه خوبی بودی! هههه

 

بعد از احسان خان میریم سراغ هم اتاقی سابق خودم یعنی امیرحسین اقای صالَحی که وضعیتشون از بداهه مجهول بود و ماند اما بنا به گفته ی خویش هم اکنون باید در مادرید بسر ببرند!

امیر خان خوشا به سعادتت میتونی بری بازی رئال بارسا رو نگاه کنی، برو حالشو ببر امیر خان، با ما نموندی برو حالشو ببر!

موهاش اینجوری نیستا موهای تو عکسش از صدقه سر من داره!

 

 

بعد از دو اقا سراغ دو خانم میریم...

 اولیش خانم براتوند و بعدیش هم خانم کیماسی که هر دو هم اکنون در دانشگاه صنعت نفت به سر میبرند ...

و در پایان آرزوی موفقیت برای تمامی این عزیزان و یادآوری اینکه از یاد ما فراموش نشده اند...

صفحه قبل 1 صفحه بعد
پيوندها


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 3
بازدید کل : 1243
تعداد مطالب : 8
تعداد نظرات : 118
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


"بیا فالت بگیرم"
فال حافظ